پاورپوینت معماری رابطه انسان با طبيعت در دهه اخير و بعد از نهضت مدرنيسم، تلاش هايی جهانی برای ايجاد فضاهايی لطيف، گرم، هيجان انگيز و با احساس انجام گرفته است و سعی شده طبيعت نقشی اساسی تر در زندگی و کار انسان ها داشته باشد. امروزه طراحی تمامی ساختمان ها مخصوصا در کشور های خارجی بر اساس ایده گرفتن از ظبیعت بوده و این جزو سلیقه های عمومی در جهان شده است.
فهرست مطالب
- مقدمه
 - معماري، رابطه انسان با طبيعت
 - طبيعت در آثار پيشينيان
 - معماری ارگانیک
 - تاریخچه معماری ارگانیک
 - خاصيت اساسی معماری ارگانيک
 - معماران سبک ارگانیک در ایران
 - بررسی نمونه داخلی
 - باغ فردوس تهران
 

پاورپوینت معماری رابطه انسان با طبيعت
پاورپوینت معماری رابطه انسان با طبيعت
خانه آبشار جزو بناهای معروف در دنیا می باشد که در تمامی کتاب های معماری ازش یاد میشود و از نظر طراحی بسیار اورگانیک است و همین باعث جلب توجه معماران و مردم در سراسر دنیا می باشد. خانه آبشار مهمترین خانه ی طراحی شده توسط فرانک لوید رایت است و بسیار خوب بیانگر عقیده ی رایت،مبنی بر یک ساختمان باید جزیی از طبیعتی باشد که در آن واقع شده است می باشد. این بنای ترکیب شده با منظره ای بی نظیر و شکل یافته از عناصر ساده ای همچون سنگ های طبیعت اطراف بتن شیشه و فولاد به طرزی باورنکردنی با محیط خود همخان شده است.
معماری و رابطه انسان با طبیعت
رابطه میان انسان و طبیعت، یکی از اساسیترین و پرفراز و نشیبترین مفاهیم در تاریخ تمدن است و معماری، به عنوان فیزیکیترین تجلی فرهنگ بشری، همواره آینه تمامنمای این رابطه بوده است. این تعامل از ساخت اولین سرپناهها برای در امان ماندن از стихий طبیعت آغاز شد، در دوران مدرنیسم به اوج تقابل و تلاش برای سلطه بر طبیعت رسید، و امروز در قرن بیست و یکم، در حال بازتعریف خود به سوی پارادایم نوین “همزیستی” و “بازپیوند” است. درک این سیر تحول، برای خلق معماری معاصر که پاسخگوی نیازهای روانی و زیستی انسان باشد، ضروری است.
مبانی نظری کلیدی در تبیین رابطه انسان-طبیعت
- فرضیه بیوفیلیا (Biophilia Hypothesis): این نظریه که توسط زیستشناس معروف، ادوارد او. ویلسون (E.O. Wilson) مطرح شد، هسته اصلی درک این رابطه در دوران معاصر است. بیوفیلیا معتقد است که انسانها دارای یک گرایش ذاتی، غریزی و ژنتیکی برای پیوند با طبیعت و سایر اشکال حیات هستند. این نیاز، حاصل میلیونها سال تکامل انسان در محیطهای طبیعی است. معماری که این نیاز را برآورده میکند—از طریق فراهم کردن نور طبیعی، چشمانداز به فضای سبز، استفاده از متریالهای طبیعی و حضور آب و گیاه—به طور مستقیم به سلامت روان، کاهش استرس و افزایش خلاقیت ساکنانش کمک میکند. این فرضیه، اهمیت طبیعت در معماری را از یک امر تزئینی به یک ضرورت بیولوژیکی ارتقا میدهد.
 - نظریه چشمانداز و پناه (Prospect-Refuge Theory): این نظریه روانشناسی تکاملی که توسط جی اپلتون ارائه شد، بیان میکند که ترجیحات زیباییشناختی انسان نسبت به مناظر، ریشه در نیازهای بقا دارد. انسانها به طور غریزی فضاهایی را ترجیح میدهند که همزمان دو ویژگی را داشته باشند: امکان دیدن و کنترل محیط اطراف (چشمانداز) و احساس امنیت و محافظت در برابر خطر (پناه). معماری میتواند این الگوی قدرتمند را بازآفرینی کند. یک پنجره بزرگ با دید به یک باغ (چشمانداز) در کنار یک فضای نشیمن دنج و محصور (پناه)، نمونهای کامل از تحقق این نظریه در فضاست که به کاربر احساس آرامش و کنترل توأمان را میدهد.
 - پدیدارشناسی و تجربه حسی (Phenomenology): نظریهپردازان پدیدارشناس مانند یوهانی پالاسما و پیتر زومتور معتقدند که معماری نباید تنها به صورت بصری درک شود، بلکه باید تمام حواس انسان را درگیر کند. طبیعت، غنیترین منبع برای تحریک حواس است: صدای آب، عطر گلها، بافت خشن سنگ و چوب، و بازی پویای نور و سایه. معماری که طبیعت را به درون خود دعوت میکند، از یک تجربه صرفاً بصری فراتر رفته و به یک تجربه وجودی و چندحسی تبدیل میشود که به غنای زندگی میافزاید.
 - توپوفیلیا (Topophilia) یا عشق به مکان: این مفهوم که توسط یی-فو توآن مطرح شد، به پیوند عاطفی عمیق میان انسان و مکان اشاره دارد. این پیوند زمانی قویتر شکل میگیرد که مکان دارای هویت و ریشهدار در زمینه طبیعی خود باشد. معماری میتواند با قاب گرفتن هوشمندانه مناظر، استفاده از مصالح بومی و ایجاد جریان سیال میان فضای داخل و خارج، این “عشق به مکان” را تقویت کرده و به ساکنان کمک کند تا با محیط زندگی خود پیوندی عمیق و معنادار برقرار کنند.
 
نتیجهگیری
رابطه انسان و طبیعت در معماری، یک انتخاب سبکی یا یک گزینه لوکس نیست، بلکه یک ضرورت بنیادین برای سلامت روان و جسم انسان است. معماری قرن بیست و یکم وظیفه دارد که دیوارهای میان انسان و طبیعت را که در قرن گذشته برافراشته شد، فرو ریزد. هدف، خلق فضاهایی است که نه تنها سرپناهی در برابر طبیعت، بلکه “درگاهی” به سوی آن باشند؛ فضاهایی که به ما یادآوری کنند بخشی جداییناپذیر از اکوسیستم بزرگتری هستیم و سلامتی ما در گرو سلامتی آن است.
		
								

	
				
	
				
	
	
				
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.