مکتب های معماری معاصر به وجود آورنده اصلی معماری های امروزی در دنیا می باشند. معاری معاصر به انسان یاری میکند که در دنیا جدید همچون کاشانه خود احساس آرامش و امنیت کند. از مهمترین مکاتب در دوره جدید که بیشتر مورد استفاده قرا میگیرد ارگانیک و مدرن می باشد.
فهرست مطالب مکتب های معماری معاصر
- معماری قبل از مدرن
- پاورپوینت معماری معاصر
- معماری گوتیک پسین
- مدرنيته
- معماري مدرن
- مدرن اولیه
- مکتب شیکاگو
- مکتب هنر نو
- مکتب فوتوریسم
- مدرن متعالی
- معماری ارگانیک
- باهاوس
- کانستراکتیویسم
- مدرن متاخر
- ارگانیک
- سبک بین الملل
پاورپوینت مکتب های معماری معاصر
مکتب های معماری معاصر
مدرنیته به عنوان یک دوران تاریخی عصر انسان محوری است و در مقابل نگاه سنتی ماقبل خودش قرار دارد که یک عصر خدا محور بود .در دوران قبل از مدرنیته کلیساها قدرت بسیاری داشتند واز دین به عنوان ابزرار برای اعمال قدرت استفاده می کردند ولی مدرنیته پایان این دوره بود و دین در میان مردم قدرت خود را از دست داد.
اولین اقدامات را در این جهت ما تین لوتر کینگ کشیش کاتولیک آلمانی انجام داد تاکید بر قوای فکری انسان و ازادی آن در کشف وتجربه طبیعت باعث پدید آمدن شرایطی شد که علم و به تبع آن تکنولوژی به سرعت رشد وتوسعه یافت. مدرنیته نهادهای مدرن را هم با خود به همرا آورد.این زمینه ها باعث تحول در همه ی علوم وهنرها از جمله معماری گشت.
مكتب هنر نو
مکتب هنر نو که امروز به عنوان یک سبک خاص در معماری شناخته شده است سبكي در اروپا بود كه ابتدا در هنرهاي داخلي و معماري داخلي و موارد جدید و نور شروع به فعاليت كرد وسپس با الهام از گذشته و استفاده از مصالح مدرن که تا به حدی به عنوان پست مدرن میتوان گفت مانند فولاد و بتن ساختمان هايي با تزيينات فرم هاي طبيعي وگياهي شكل دادند.
زمينه هاي فكري اين سبك را مي توان در سبك هنرها وصنايع دستي در قرن نوزدهم در انگلستان يافت. اين سبك در انگلستان به نام سبك مدرن و در فرانسه به نام هنر نو و در المان به نام سبك جوان و در اتريش به نام سبك جدايي نام گرفت که هر سه این موارد درست و کامل می باشند.
پاورپوینت مکتب های معماری معاصر
معماری معاصر، که به طور کلی به جریانات معماری از نیمه دوم قرن بیستم تا به امروز اطلاق میشود، یک حوزه متکثر، پویا و غالباً متناقض است. برخلاف معماری مدرن که با تمام انشعاباتش، در جستجوی یک زبان جهانی و اصولی فراگیر بود، معماری معاصر با نفی قطعیت و پذیرش کثرتگرایی (Pluralism) تعریف میشود. مبانی نظری این مکاتب، بازتابی از تحولات گسترده در فلسفه، تکنولوژی، جامعهشناسی و هنر است و عمدتاً به صورت واکنشی به اصول خشک و گاهی غیرانسانی مدرنیسم شکل گرفتهاند. این جریانات فکری را میتوان در چند پارادایم اصلی دستهبندی کرد.
۱. پارادایم تکنولوژیمحور: معماری های-تک (High-Tech Architecture)
این مکتب که در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به اوج رسید، اصول مدرنیسم مبنی بر عملکردگرایی و استفاده از مصالح صنعتی را نفی نکرد، بلکه آن را به نهایت منطقی خود رساند. مبنای نظری معماری های-تک، “صداقت سازهای و تأسیساتی” و ستایش بیپرده از تکنولوژی به عنوان مولد اصلی زیباییشناسی معماری است. اگر شعار مدرنیسم “فرم از عملکرد پیروی میکند” (Form Follows Function) بود، شعار های-تک را میتوان “فرم از تکنولوژی پیروی میکند” (Form Follows Technology) دانست.
- فلسفه و اصول: این معماران، با الهام از سازههای مهندسی عظیم مانند پلها، سکوهای نفتی و سفینههای فضایی، به دنبال خلق “ماشینهایی برای زندگی” بودند. آنها معتقد بودند که ساختمان باید عملکرد درونی خود را به وضوح به نمایش بگذارد. این امر منجر به “وارونگی ساختمان” (Building Inversion) شد؛ یعنی اسکلت سازهای، لولههای تأسیساتی، داکتهای تهویه، پلههای برقی و آسانسورها از درون ساختمان به پوسته خارجی منتقل شده و به عنوان عنصر اصلی نما به نمایش درآمدند. هدف، ایجاد فضاهای داخلی کاملاً باز، انعطافپذیر و بدون موانع سازهای بود.
- ویژگیهای کالبدی: استفاده اغراقآمیز از فولاد، شیشه و آلومینیوم، نمایان ساختن اتصالات و جزئیات پیچ و مهرهای، استفاده از رنگهای صنعتی و تأکید بر پیشساختگی و مدولاسیون از ویژگیهای بارز این سبک است.
- نمونههای کلیدی: مرکز ژرژ پمپیدو در پاریس (رنزو پیانو و ریچارد راجرز) که تمام سیستمهای خدماتی خود را با رنگهای کدگذاری شده در نما به نمایش میگذارد، و ساختمان لویدز لندن (ریچارد راجرز) با نمای فولادی درخشان و تأسیسات نمایان، نمونههای شاخص این مکتب هستند.
۲. پارادایم تاریخگرا و معناگرا: معماری پستمدرن (Postmodern Architecture)
پستمدرنیسم یک شورش مستقیم علیه خردگرایی خشک و بیگانگی فرهنگی معماری مدرن بود. مبنای نظری این جنبش، که از نوشتههای معماران و نظریهپردازانی چون رابرت ونتوری و چارلز جنکز نشأت میگرفت، بر بازگشت به تاریخ، تزئینات، نمادگرایی و ارتباط با فرهنگ عامه استوار بود. ونتوری در کتاب مشهور خود “پیچیدگی و تضاد در معماری”، شعار مدرنیستی “کمتر، بیشتر است” (Less is More) را به سخره گرفت و اعلام کرد “کمتر، کسلکننده است” (Less is a Bore).
- فلسفه و اصول: پستمدرنیسم معتقد بود که معماری باید یک زبان ارتباطی باشد و با مردم سخن بگوید. این مکتب با رد کردن ایده “سبک بینالمللی”، بر اهمیت زمینه (Context) و فرهنگ محلی تأکید کرد. اصل کلیدی آن “کدگذاری دوگانه” (Double Coding) بود: یعنی ساختمانی که هم برای نخبگان و معماران (از طریق ارجاعات تاریخی پیچیده) و هم برای مردم عادی (از طریق نمادهای آشنا و قابل فهم) معنادار باشد.
- ویژگیهای کالبدی: استفاده التقاطی و غالباً طنزآمیز از عناصر تاریخی (مانند سنتوریها، ستونها و طاقها)، استفاده از رنگهای شاد، تزئینات سطحی (Ornament)، و ترکیب مصالح و فرمهای نامتجانس از ویژگیهای این سبک است.
- نمونههای کلیدی: ساختمان AT&T در نیویورک (فیلیپ جانسون) با سنتوری شکسته در بالای آن که به یک کمد عتیقه شباهت دارد، و میدان ایتالیا در نیواورلئان (چارلز مور) که مجموعهای رنگارنگ و کلاژگونه از ستونها و فرمهای کلاسیک است، نمادهای این جنبش محسوب میشوند.
۳. پارادایم فلسفی و ساختارشکن: معماری دیکانستراکشن (Deconstruction Architecture)
این مکتب که در اواخر دهه ۱۹۸۰ ظهور کرد، ریشه در فلسفه پساساختارگرایی و به ویژه اندیشههای فیلسوف فرانسوی، ژاک دریدا، دارد. دیکانستراکشن در معماری، به معنای تخریب نیست، بلکه به معنای “واسازی” و “ساختارشکنی” مفاهیم بنیادین و سلسله مراتبی معماری سنتی (مانند تقارن، هماهنگی، مرکزیت و پایداری) است.
- فلسفه و اصول: این رویکرد به دنبال آشکار ساختن تضادها و پیچیدگیهای ذاتی در یک برنامه و سایت معماری است. دیکانستراکشن، خلوص فرم و عملکرد را به چالش میکشد و به دنبال خلق فضاهایی است که حس عدم قطعیت، بیثباتی و حرکت را القا کنند. این معماری، یک معماری روایی و مفهومی است که اغلب با لایهبندی، شکستن فرمهای کامل و ایجاد هندسههای غیرمنتظره و کج و معوج، به دنبال بیان ایدههایی خاص است.
- ویژگیهای کالبدی: استفاده از فرمهای شکسته و زاویهدار، سطوح متقاطع و لایهلایه، هندسه غیر اقلیدسی، و ایجاد یک حس “هرج و مرج کنترلشده”.
- نمونههای کلیدی: موزه گوگنهایم بیلبائو (فرانک گری) با فرمهای سیال و تیتانیومی، ایستگاه آتشنشانی ویترا (زاها حدید) با دیوارهای مورب و دینامیک، و موزه یهود برلین (دنیل لیبسکیند) که با فرمهای شکسته و فضاهای خالی، تاریخ تراژیک یهودیان را روایت میکند، از آثار برجسته این مکتب هستند.
۴. پارادایم جوهری و پدیدارشناسانه: معماری مینیمالیسم (Minimalism)
مینیمالیسم، هرچند در ظاهر به سادگی مدرنیسم شباهت دارد، اما مبنای نظری متفاوتی دارد. این مکتب کمتر به کارایی صنعتی و بیشتر به تجربه حسی و پدیدارشناسانه فضا میپردازد. فلسفه آن، که تحت تأثیر هنر مینیمال و فرهنگ ذن ژاپنی است، بر حذف تمام عناصر زائد برای رسیدن به جوهره اصلی فضا، نور، ماده و سکوت استوار است. شعار آن را میتوان “اصل، همه چیز است” (The Essence is Everything) دانست.
- فلسفه و اصول: مینیمالیسم به دنبال خلق فضاهایی آرام، متفکرانه و معنوی است. در این رویکرد، جزئیات اجرایی به نهایت دقت میرسند تا تمام اتصالات ناپدید شده و سطوح به صورت یکپارچه به نظر برسند. تمرکز بر کیفیت ذاتی مصالح (بافت بتن، گرمای چوب، صیقلی بودن سنگ) و نحوه تعامل آنها با نور طبیعی، اساس کار است.
- ویژگیهای کالبدی: استفاده از اشکال هندسی خالص و ساده، پالت رنگی بسیار محدود و تکرنگ (معمولاً سفید، خاکستری یا بژ)، فضاهای خلوت و خالی، و جزئیات اجرایی بینقص.
- نمونههای کلیدی: کلیسای نور (تادائو آندو) که در آن یک صلیب از نور، فضای معنوی یک حجم بتنی ساده را تعریف میکند، و حمامهای حرارتی والس (پیتر زومتور) که تجربهای عمیق از آب، سنگ و نور را ارائه میدهد، شاهکارهای این رویکرد هستند.
در نهایت، این مکاتب نشان میدهند که معماری معاصر یک گفتگوی مستمر و چندصدایی است. این جریانات از ستایش تکنولوژی تا نقد تاریخ، از واسازی فلسفی تا جستجوی معنویت، طیف وسیعی از پاسخهای ممکن به چالشها و فرصتهای جهان امروز را در قالب فضا و فرم کاوش میکنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.